نویسنده: افشین طباطبایی
اگر هنرهای رزمی واقعاً به درد دفاع شخصى میخورد، آيا برای به روز بودن باید درگذر زمان، مرتب تغيير كند؟ تكنيكهاى رزمی در موقعيت تاريخى خاصى، ابداع و درست شدند كه خشونت و تهاجم، رودررو، فيزيكى و قابل پيشبينى بود.
شليك يك گلوله ازراهدور، با كلت يا رولور و يا تفنگ، امری عادى نبود. امروز وضع كاملا متفاوت است، درگيرىهاى خشونتبار، غالباً با سلاحهاى گوناگون گرم، صورت مىگيرند. يك تك تيرانداز از فاصلهى دو كيلومترى، مىتواند كسى را مورد هدف قرار دهد. در چنين اوضاعى، هنرهای رزمی و فنون فيزيكى آن، كارآيى و تأثير لازم را ندارد. اينجا است كه نقش بُعد معنوى هنرهاى رزمى، جلوه مىكند. (البته بحث حفاظت و بادی گارد موضوعی متفاوت است که امری حرفهای محسوب میشود).
احتمال برخورد گلوله، در تاريكى نقطهاى خلوت، در شهرهاى بزرگ كشورهاى مختلف، امرى غيرممكن و كمياب نيست، از ايندست وقايع هرروزه درگوشه وكنار جهان رخ مىدهد.
شخصاً معتقدم، بهترين شيوهى دفاع شخصى، دورى جستن از شرايط خشن و خطرناك است. نبايد اجازه دهيم تبديل به سوژهى خشونت كسى شويم، تحت هيچعنوانى نبايد وارد فضایی ملتهب شد. به هرشكل ممکن بايد جلوى آن را گرفت .
دنياى مدرن و شتابانى كه در آن زندگى مىكنيم، آلودگی هوا، آلودگى صوتى، فشارهاى روزمرهى اجتماعى ناشى از شغل، ترافيك، امور اقتصادى و... بحران و شرايط سختى را براى همهی انسانها، از مرد و زن فراهم نموده است. تمام عوامل جامعهى امروزى، پارامترهايى هستند كه انسان را تحت فشار و سيطرهى خود دارند و به گونهاى ناخواسته، مشكلات و بار زيادى را به او تحميل كرده و زندگى را سخت مىكنند.
ناملایمات خشن زندگى روزمره، خود، مهاجم و متخاصمى شرور، براى نوع بشر محسوب مىشود. پس ابزار دفاع - چه روانى و چه جسمى - در برابر هجوم بىامان لشكر مخرب و ويرانگر مشكلات دنيا چيست؟
بهدستآوردن آرامش، گرفتن سررشتهى زندگى در دست، پيدا نمودن شرايط مطلوب و... از توان خيلىها خارج است، استحكام روانى شهامت زيادى، مىطلبد. آيا هنرهاى رزمى مىتواند ما را در رسيدن به اين مهم، يارى رساند؟
هنرهاى رزمى فقط روش و راه دفاع و مبارزهى فيزيكى نيست، بلكه شيوهى مبارزه با چالشهاى روانى و روحى ناشى از فشارهاى اجتماعى هم هست. هنرهای رزمی جنگ تن به تن با مهاجم نيست، خوددارى كردن از هر نوع برخورد فيزيكى خشن، خود بخش بزرگى از انديشه و فلسفهى هنرهای رزمی محسوب مىگردد.
ديد و درك و فهم ما از هنرهای رزمی، بايد به سطحى برسد كه نه تنها قادر به دفاع فيزيكى از خود باشيم، بلكه بتوانيم روان و درون خود را، به عدالت و توازن متناسب برسانيم. اگر هنرهای رزمی را يك راه (معنوى) بدانيم، فلسفه و هدف نهايى آن، كه دستيابى به صلح و آرامش درونى و روانى است را سرلوحهى خود قرار خواهيم داد.
بايد به مرحلهاى برسيم كه بتوانيم اظهاركنيم، كاراته از زندگى من مراقبت مىكند، كاراته از من حراست و پاسدارى مىكند، چه از روانم، چه از تنم و به تعبيرى ديگر، از ما در برابر هر هجوم دون و هر پلشتى حفاظت مىنمايد.
هنرهاى رزمى، فلسفه و مكتبى فراتر از فنون و تكنيكهاى فيزيكى است. مهارتهاى فردى و عملى، بخش كوچكى از دانش هنرهاى رزمى به حساب میآید. هنر رزمى، مثل استخرى بزرگ و پر آب است كه هم مىتوان شيرجه زد و به كف استخر رفت و هم امكان شنا در قسمت كم عمق و باقى ماندن روى سطح آب هست، بسته به توانايى، تجربه و دانش شما دارد كه به چه ميزان و براى چه موردى از آن استفاده نماييد. بهطوركلى، هنرهاى رزمى مىتواند بسته به سطح توقع و نظر عميق و كامل باشد و يا سطحى و ساده.
شخصاً معتقدم، بهترين شيوهى دفاع شخصى، دورى جستن از شرايط خشن و خطرناك است. نبايد اجازه دهيم تبديل به سوژهى خشونت كسى شويم، تحت هيچعنوانى نبايد...
نظرات شما عزیزان: